از موضوعهای آب، برق، گاز، ایثار، اشراق و ورزشی بگیرید تا مهمترین و بزرگترین جشنوارههای استراتژیکی چون جوان، سینما حقیقت و فجر اما دراین میان فقط دو جشنواره سینمایی داریم که به استانداردهای بینالمللی نزدیک است. اولی «سینما حقیقت» و دومی «عمار» که یکی دیروز پایان یافت و دیگری در آستانه برپایی آن هستیم. چرا این رخدادها را به نمونههای برجسته جهانی نزدیک میبینیم، دلیل اصلی و واضح آن در حذف بخشی تحت عنوان «هیات انتخاب» است. البته تفاوتهایی میان سینما حقیقت و عمار وجود دارد. بدین صورت که آثار دریافتی در اولی توسط گروه «مشاوران دبیر» معرفی و انتخاب میشود (در راستای الگوهای مترقی دنیا) و در دومی اساسا فیلتر کردن و گزینش آثار توسط سازمان جشنواره و عوامل معتمد اجرایی سرند و به هیات داوران واگذار میشود. مطابق واقعیتهای موجود هیچ جشنواره مشهور، پرسابقه و معتبری در دنیا نیست که بخشی با عنوان هیات انتخاب داشته باشد. مثلا معروفترینهایی مانند ساندنس، برلین، کن و... اساسا با واحد عقبماندهای به نام «هیات انتخاب» بیگانه هستند بلکه گروه مشاوران دبیر این فستیوالها در طول سال آثار را رصد، گزینش و به سازمان جشنواره و شخص دبیر معرفی میکنند. (گامی که سینما حقیقت را هنوز به قله جهانی نرسانده در همین نکته است که آنجا مشاوران از پایان این دوره تا آغاز دوره بعد فعالاند ولی اینجا همانند کارکرد هیات انتخاب در یک بازه زمانی محدود آثار دیده و بررسی میشود). چنانچه مستحضرید حساسترین، جدیترین و مهمترین عملکرد یک جشنواره در بخش گزینش فیلمها برای احاله به هیات داوران شناخته میشود. یعنی هر اتفاق خوب یا بد، یا عیار تخصصی بودن، رعایت عدالت و خصوصا سطح الوانی به لحاظ ژانری و رویکردهای مضمونی و هماهنگی دیپلماتیک هدفمند در راستای الزامات و سیاستهای فرهنگی کشور که برای ویترین جشنواره مهم و دارای اهمیت درجه یکی است، در همین مرحله بستهبندی میشود. لذا منطقی و منصفانه نیست که چنین وضعیت و مرحلهای بس بغرنج و کلیدی، به سه یا پنج نفر سپرده شود تا در طول زمانی محدود، مبادرت به انتخاب کنند،اتفاقی که مثلا درفجرمیافتد. درواقع پاشنه آشیل جشنواره فیلم فجر در ادوار ماضی، همواره همین هیات انتخاب بوده است.دربسیاری دورهها گروهی تقریبا از یک تخصص (مثلا کارگردانی) در هیات انتخابی گرد میآمدهاند که اساسا با فیلمهای برای مثال کمدی میانهای نداشتهاند یا طرفدار فیلمهای اجتماعی عبوس و ضد تماشاگر بودهاند یا فرضا هوادار مدلهایی از فیلم بودهاند که موسوم به جشنوارهای است، لذا بیتوجه به مصلحتهای داخلی و خصوصا نادیده گرفتن حق تماشاگر اینجایی، آثاری یکدست و فاقد مولفههای مورد پسند همه را روانه منظر داوران میکردهاند. خب نتیجه الگوی سال بعد را ترسیم میکردهاند. دراین میان دبیر چکاره بوده است؟ تقریبا هیچ، فقط چند نفر را استخدام کرده و خودش را راحت و فارغ از پاسخگویی دانسته است. برای دانستن عمق فاجعه، کافی است تا دورههای اخیر را به یاد بیاورید . مثلا دو سال قبل پس از اعتراضهایی از سوی فیلمسازان، یکی از اعضای هیات انتخاب رفت شبکه خبر و به جای پاسخ منطقی دادن، با حرفها و موضعگیری فردی خود، چنان حاشیههایی برای جشنواره ایجاد کرد که یعنی کل جشنواره را روی هوا برد. خب ایشان چکاره است که باید خود را محقق چنین پیامدی برای یک رویداد حساس بداند و آن وقت دبیر کنار بنشیند و فقط نظارهگر باشد، درحالی که اساسا دبیر باید پاسخگوی ضعف و سستیهای تصمیماتش باشد.باید نسبت به جشنوارهاش تعصب داشته باشد ودرهمه صحنهها و رخدادهای پرسشانگیز احتمالی حضوری فعال داشته باشد. برگردیم به «سینما حقیقت» و «عمار». بیتردید این رویدادها هنوز در زمینه حذف هیات انتخاب جوان هستند و قاعدتا لقب استانداردترین به مفهوم تکامل و در قله بودن نیست بلکه حرکت در مسیرشان قابل دفاع است و لذا باید جزئیات این ساختار مورد نقد و بررسی دائمی قرار گیرد تا ضعفهای مستولی بر آنها به قوت تبدیل شود.